s.veisi

s.veisi

تو را من چشم در راهم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
۰۴
شهریور

قلبم از این همه بی رحمی و ظلم به درد اومده...

خدایا تو شاهد باش که این درد حق من نیست...

خدایا از تو میخوام کسی که این درد رو بهم داده رو سر به راه کنی.

خدایا چگونه در چشمان خانواده ام نگاه گنم؟

-چگونه ثابت کنم من مقصر نیستم؟

خدایا نو خود شاهدی در حق من ظلم شده است،

خداوندا به من صبری بده تا تحمل کنم این درد ها را 

خدایا چه زیبا گفت آن بنده ات :***آه من قله الزاد و طول الطریق...***

خدایا چگونه به دیدنت بیایم در حالیکه روی دیدنت را به واسطه پناه زیاد ندارم؟

 

۰۴
شهریور

بعضی آدما یکیشونم زیاده...

آخه من چی بهت بگم؟

اصلا غرورت اجازه میده به جز خودت و قوانین خودت به حرفای بقیه فکر کنی؟

حیف وقت و زمانی که برای تو گذاشته بشه.

ارت بدم میاد،اولین باره از یکی بدم میاد.

امیدوارم راه راست به سمت تو یکی کج بشه چون میدونم  تو مغرور تر از اونی که تغییر کنی!

۲۱
خرداد

خب بسم الله..

پابان نامه رو شروع کردم..

التماس دعا

۰۲
خرداد

بسم الله.

سلام 

قرار نیست اتفاق خاصی بیوفته.

همین جوری دل هوس کرد بیاد بنویسه.

از چی و از کی و چرا شو من نمیدونم.

بهش فرصت بده شاید کمک کرد و فرجی حاصل شد.

اصلا بنویس تا اتفاق بیوفته...

تو ققط بنویس.

سوژه واسع نوشتن زیاده.

دلیل زیاده.

مطلب زیاده.

بنووووووووووویس .

 

 

*زاهد خلوت نشین باز به میخانه شد.

۰۳
اسفند

غریب روزگاریست روزگار عشق و عاشقی...

در یک نگاه در یک لحظه در زمانی به وسعت یک ثانیه تمام اندیشه ها و آرمانهایت به آب می زنند و انگار ناخدای اندیشه ها و ارمان هایت را به عمد غرق می کند...

شاید ناخدای قصه بی خبر از نگاه مکار لیلی قصد سفری عاشقانه کرده...

قمار بازی کودکانه ای کشتی آمال ناخدا را غرق کرده و به خیال درد عشق شیرین تر از خلوت تنهایی ش است.

براستی کدام درست است؟

سفری به وسعت یک عمر اندیشه و پر از سختی؟

یا سفری به وسعت یک نگاه،شیرین و آینده دار؟

به اندازه تمام ثانیه های عمر دل تنگ با تو بودنم.

۰۴
تیر

اساسا نامرد ب کسی میگن ک مرد نباشه...

حالا نامراد خودشون انواع مختلفی دارن...

بدترین.نوع نامرداام اونایی هستن ک از پشت خنجر میزنن...


پ.ن:فرق بین مرد و نامرد تو ظاهر نیست...

پ.ن1:دنیا مرد زیاد ب خودش دیده اما نامردم کم ندیده...

پ.ن2: با اجازه ما میرییم دنبال دو تا مرد تو این بازار نامردا بگردیم....


۱۵
بهمن

سلام...

وقتشه پرنده از آشیانه پروازشو شروع کنه....

دوباره قرار بریم تو دل دشمن!

منتظر خبرهای تازه باشید...

.

.

.

.

.

پ.ن:چقدر بعضیا کوته فکرن!!!

پ.ن1:گاهی اوقات باید عقب نشینی کنی تا دوباره نیرو بگیری و برگردی.

پ.ن2:گاهی اوقات باید عقب نشینی کنی تا دشمن دنبالت بیاد و توی ی نقطه حساس بهش حمله کنی!

پ.ن3:ماییم و نوای بی نوایی...بسم الله اگر حریف مایی.

۲۱
آذر

با تمام وجودم دوستت دارم و با تمام وجودم کمکت میکنم ک موفقترین شوی...

تو تمام منی بعلاوه خودت...پس تو باید بهترین شوی...

اگر لحظه ای ک شعر من بسیجی لیلی ام یک بدحجاب داریم مگر را شنیدم و اشک نریختم ضرر کردم...اگر همان لحظه از خدایمان تو را برای خودم و خودم را برای خودت نخواستم ضزر کردم...اگر در آن لحظه خودم و خودت را برای خدایمان نخواسته ام ضرر کرده ام....


بانوی بی حجاب,من یک بسیجی ایم,ک تمام خودم را در قمار چشمان تو باختم....اصلا پشیمان نیستم ک چرا در قمار دل و عقل شرکت کردم و اصلا پشیمانتر نیستم ک بین دل و عقل دل را انتخاب کرده ام.پس بانوی بی حجابِ من با تمام وجود دوستت دارم ب کوری هر آنکس ک نتواند ببیند.

پ.ن:خدا خود عاشق است حال عشاق را می‌فهمد.

پ.ن1:دردِ هجری چشیده ام ک مپرس...زهر هجری چشیده ام ک مپرس....گشته ام در جهان آخر کار دلبری برگزیده ام ک مپرس!

پ.ن2دیگر به چه زبانی بگویم I love you

۲۱
آذر

امشب با تمام دردهایم!فقط از تو می‌نویسم.

امشب فقط تو می شوم...مثله هرشب...مثله دیشب...

امشب از رقصِ خیره کننده نگاهت خواهم گفت...امشب از آبشار مواج موهایت سقوط میکنم و پرده از جنایت چشمانت خواهم برداشت ک تمام درد من از دیدن چشمان تو شروع شد...

امشب به اندازه تمام دنیا حرف برای گفتن دارم اما باز هم نمیتوانم بزنم...مثله هر شب...مثله دیشب...

امشب میخواهم در آبشار مواج موهایت چرخی بزنم  و سوار بر موجِ آخر خود را به چشمانت برسانم و در امواجِ عمقِ نگاهت غرق شوم...

امشب لطف کن و اسلحه ات را از به سمت من بگیر...مثله هر شب....مثله دیشب....

من به دریای شورانگیز چشمان!ِِ تو نیاز دارم...عمق نگاهت را به سمت من شلیک کن و مرا تمام کن!

خوابم را بگیر...خوراکم را بگیر...عذابم بده...نازکن...عشوه کن...هر بلایی دلت میخواهد بر سرم بیاور....فقط بگذار امشب هم در دریای تو غرق شوم...بگذار امشب هم بی هوش شوم...بگذار امشب هم من تو شوم...مثله هر شب...مثله دیشب!


پ.ن:"اسرار اظل! را نه تو دانی و نه من! 

پ.ن1:من برای تو شدن قیام میکنم...مثله هرشب...مثله دیشب

۰۸
آذر

خاک بر سر آنانی که حرف مربیشان را نشنیده اند،نشنیده گرفتند(بخوانید شنیدند و عمل نکردند)،و خاک بر سر آنانی که حرف مربیشان را شنیدند و برعکس حرفش عمل کردند.

خاک ویژه بر سر آنان که به خاطر خودخواهی و غرور اسنادشون رو از دست دادند.

ی نوع خاک تازه هم از خارج آوردن ک بر سر آنانیکه .... !

.

.

.

پ.نوشت:به  خاطر بیماری،زیاد نمیتونم با لپ تاب و امثالهم تایپ کنم پس گمتر میام.(التماس دعای فرج)