s.veisi

s.veisi

تو را من چشم در راهم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
۲۲
فروردين

در فلق بود که پرسید سوار

آسمان مکثی کرد

رهگذر شاخه نوری که به لب داشت

به تاریکی شبها بخشید و به انگشت

نشان داد سپیداری و گفت

نرسیده به درخت

کوچه باغی است که از خواب خدا

سبزتر است

و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است

میروی تا ته آن کوچه

که از پشت بلوغ سر به در می آرد

پس به سمت گل تنهایی می پیچی

دو قدم مانده به گل

پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی

و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد

کودکی می بینی

رفته از کاج بلندی بالا

جوجه بر می دارد از لانه نور

و از او می پرسی

خانه دوست کجاست؟

شعر خانه دوست کجاست-سهراب سپهری

پ.ن:دلم واسه بهترین دوستم تنگ شده ولی نمیتونم ببینمش.

پ.ن1: دل و دماغ نوشتن ندارم مجبورم شعرای مردم رو کپی کنم.

پ.ن2: دبیرستان این شعر موضوع تئاترمون بود...یادش به خیر!

۱۹
فروردين

به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی ودلم ثانیه ای بند نشد

لب تو میوه ممنوع ، ولی لب هایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد

با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر
هیچ کس ... هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه "خداوند" نشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند:نشد!

"فاضل نظری"



۱۵
فروردين


234
۱۱
فروردين


ای صورت پهلو به تبدل زده! ای رنگ
من با تو به دل یکدله کردن، تو به نیرنگ

گر شور به دریا زدنت نیست از این پس
بیهوده نکوبم سر سودازده بر سنگ

با من سر پیمانت اگر نیست نیایم
چون سایه به دنبال تو فرسنگ به فرسنگ

من رستم و سهراب تو! این جنگ چه جنگی است
گر زخم زنم حسرت و گر زخم خورم ننگ

یک روز دو دلباخته بودیم من و تو!
اکنون تو ز من دل‌زده‌ای! من ز تو دلتنگ
۰۹
فروردين

باز در خود خیره شو، انگار چشمت سیر نیست

درد خودبینی است می دانم تو را تقصیر نیست

 

کوزه ی دربسته در آغوش دریا هم تهی است

در گل خشک تو دیگر فرصت تغییر نیست

 

شیر وقتی در پی مردار باشد مرده است

شیر اگر همسفره ی کفتار باشد، شیر نیست

 

اولین شرط معلم بودن عاشق بودن است

شیخ این مجلس کهن سال است اما پیر نیست

 

در پشیمانی چراغ معرفت روشن تر است

توبه کن! هرگز برای توبه کردن دیر نیست

 

همچنان در پاسخ دشنام می گویم سلام

عاقلان دانند دیگر حاجت تفسیر نیست

 

باز اگر دیوانه ای سنگی به من زد شاد باش

خاطر آیینه ی ما از کسی دلگیر نیست

۰۱
فروردين

نوروز بمانید که ایّام شمایید!
آغاز شمایید و سرانجام شمایید!
آن صبح نخستین بهاری که ز شادی
می آورد از چلچله پیغام، شمایید!
آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار
آن گنبد گردننده ی آرام شمایید!
خورشید گر از بام فلک عشق فشاند،
خورشید شما، عشق شما، بام شمایید!
نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟
اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید!
عشق از نفس گرم شما تازه کند جان
افسانه ی بهرام و گل اندام شمایید!
هم آینه ی مهر و هم آتشکده ی عشق،
هم صاعقه ی خشم ِ بهنگام شمایید!
امروز اگر می چمد ابلیس، غمی نیست
در فنّ کمین حوصله ی دام شمایید!
گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است،
در کوچه ی خاموش زمان، گام شمایید
ایّام ز دیدار شمایند مبارک
نوروز بمانید که ایّام شمایید!
پ.ن:سال نو مبارک.
پ.ن1: امیدوارم سالی پر از موفقیت برای مسلمین باشه.
۰۹
بهمن

شعر خانه دوست کجاست-سهراب سپهری

خانه دوست کجاست؟

در فلق بود که پرسید سوار

آسمان مکثی کرد

رهگذر شاخه نوری که به لب داشت

به تاریکی شبها بخشید و به انگشت

نشان داد سپیداری و گفت

نرسیده به درخت

کوچه باغی است که از خواب خدا

سبزتر است

و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است

میروی تا ته آن کوچه

که از پشت بلوغ سر به در می آرد

پس به سمت گل تنهایی می پیچی

دو قدم مانده به گل

پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی

و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد

کودکی می بینی

رفته از کاج بلندی بالا

جوجه بر می دارد از لانه نور

و از او می پرسی

خانه دوست کجاست؟


۰۷
دی

سلام.

دست و دلم به نوشتن نمیره.

موضوع واسه نوشتن تو ذهنم پره ولی هر کاری میکنم نمیتونم بنویسم.

دغدغه دارما ولی خب نمیدونم چرا نمیتونم دغدغه هامو بیان کنم.

شاید مجبور بشم ب ی سبک دیگه کار کنم.

درستشم همینه.

باید ی طرح بریزم خفن.

فکر کنم تنهایی نتونم.

باید از دیگران کمک بگیرم.

کمک.

کمک.

کسی اینجا نیست؟

...

نه،باید برم ی جای دیگه.



۲۵
آبان

سلام....

می خواستم ی پست خفن بذارم ولی حسش نیس....

ولی ی نکته ک باید بگم اونم اینکه ی ماه میخوام ی کم سنگین باشم!!!

پ.ن:چون حسش نیست پی نوشت هم نمینویسم.

۲۱
آبان

یکی از دوستان ک ظاهرا دلش ی جا گیر کرده ازم پرسید: "تا حالا عاشق شدی؟"

بش گفتم آره.....ولی اینو بش نگفتم ک زندگی بدون عشق معنایی نداره.

عشق باعث میشه هم انگیزه و هم هدف داشته باشی و داشتن انگیزه و هدف باعث حرکتت میشه.

گاهی عشق به پول آدم رو زنده نگه میداره،گاهی عشق به شهرت ،گاهی ی دختر و گاهی هم ی چیز مهم تر.

اگه این عشقا مثله دونه های انار مرتب سره جای خودشون باشن باعث میشه خوشگل به نظر بیان و دوس داشتنی..همشون ی هدف رو دارن و اونم اینه که ی انار خوشگل و آبدار و قرمز رو درست کنن. 

*فرق من با انار باید این باشه که این عشقام(دونه هام) نباید هم اندازه باشن و باید به اندازه اهمیتشون باشن.

**باید مثله انار یکرنگ و منظم و زیبا باشم تا کسی ک منو میخره ازم راضی باشه و به من و کشاورزم! فحش نده.

***صد دانه یاقوت      دسته به دسته      با نظم و ترتیب     یکجا نشسته    هر دانه ای هست  خوشرنگ و خوشبو!!! .............