s.veisi

s.veisi

تو را من چشم در راهم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۲۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

۰۹
مرداد

یکی از دوستان می گفت:چه کنیم تا به یقین برسیم؟

به او گفتم:یقین لازم نیست که انسان با احتمال هم کار و حرکت می کند.


۰۸
مرداد

سوال ذهنم اینه که چرا ما مغروریم:

""...""
نیستیم !
به دنیا می آییم 
عکس ِ یک نفره می گیریم !
بزرگ می شویم ،
عکس ِ دو نفره می گیریم !
پیر می شویم ،
عکس ِ یک نفره می گیریم ...
و بعد
دوباره باز
نیستیم
"""..."""
حسین پناهی
۰۸
مرداد

دو هفته نبودم...به ی سفر رفته بودم...میخواستم تز سفر و خاطرات سفر بنویسم و اینکه کلا چرا رفتم سفر ک یهوویی یاد این شعر سهراب افتادم...این حرفای من از زبونه سهرابه...

من به مهمانی دنیا رفتم‌: 
من به دشت اندوه‌، 
من به باغ عرفان‌، 
من به ایوان چراغانی دانش رفتم‌. 


رفتم از پله مذهب بالا. 
تا ته کوچه شک ، 
تا هوای خنک استغنا، 
تا شب خیس محبت رفتم‌. 
من به دیدار کسی رفتم در آن سر عشق‌. 
رفتم‌، رفتم تا زن‌، 
تا چراغ لذت‌، 
تا سکوت خواهش‌، 
تا صدای پر تنهایی‌. 

چیزهایی دیدم در روی زمین‌: 
کودکی دیم‌، ماه را بو می کرد. 
قفسی بی در دیدم که در آن‌، روشنی پرپر می زد. 
نردبانی که از آن ، عشق می رفت به بام ملکوت‌. 
من زنی را دیدم ، نور در هاون می کوفت‌. 
ظهر در سفره آنان نان بود ، سبزی بود، دوری شبنم بود، 
کاسه داغ محبت بود. 

من گدایی دیدم‌، در به در می رفت آواز چکاوک می خواست 



و سپوری که به یک پوسته خربزه می برد نماز. 

بره ای دیدم ، بادبادک می خورد. 
من الاغی دیدم‌، ینجه را می فهمید. 
در چراگاه «نصیحت» گاوی دیدم سیر. 

شاعری دیدم هنگام خطاب‌، به گل سوسن می گفت: «شما»

من کتابی دیدم ، واژه هایش همه از جنس بلور. 
کاغذی دیدم ، از جنس بهار، 
موزه ای دیدم دور از سبزه‌، 
مسجدی دور از آب‌. 
سر بالین فقیهی نومید، کوزه ای دیدم لبریز سوال‌. 

قاطری دیدم بارش«انشا» 
اشتری دیدم بارش سبد خالی« پند و امثال.»

پ.ن:خوش گذشت.

پ.ن1:ی سری حرفارو سهراب روش نشد بگه ک بعدا خودم میگم.

پ.ن2:سهراب جفنگ میگه استادم جفنگ میگه اما...

۰۷
مرداد

دو روز که نباشی فراموش میشی...

به همین سادگی...

شاید گاهی اوقات  یادت کنن که اونم به خاطرِ خودشونه.

۰۵
مرداد

هنوزم در سفرم...گفتم که دو هفته نیستم...

این پستارو هم قبلا آماده کرده بودم....

فدای خوبیام بشین.


۰۴
مرداد

دیشب حافظ اومد به خوابم و گفت ک شعری که گذاشتی از من قشنگ بود و به موقع....گفت این شعرم تقدیم به خودت صمد جون!

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت

که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست

همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت

سر تسلیم من و خشت در میکده‌ها

مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت

ناامیدم مکن از سابقه لطف ازل

تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت

نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس

پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت

حافظا روز اجل گر به کف آری جامی

یک سر از کوی خرابات برندت به بهشت



۰۳
مرداد

می بنوشم...هی بنوشم...

به بعضیا باید گفت: ای زاهد دیوانه وا کن در میخانه.

به بعضا باید گفت که:تو خود حجاب خودی از میان برخیز.

به بعضیا هم نباید چیزی گفت:تا بمیرند در رنج خودپرستی.



حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند

محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند

ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید

هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند

چون می از خم به سبو رفت و گل افکند نقاب

فرصت عیش نگه دار و بزن جامی چند

قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست

بوسه‌ای چند برآمیز به دشنامی چند

زاهد از کوچه رندان به سلامت بگذر

تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند

عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو

نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند

ای گدایان خرابات خدا یار شماست

چشم انعام مدارید ز انعامی چند

پیر میخانه چه خوش گفت به دردی کش خویش

که مگو حال دل سوخته با خامی چند

حافظ از شوق رخ مهر فروغ تو بسوخت

کامکارا نظری کن سوی ناکامی چند



۰۳
مرداد

فاضل نظری

از باغ می برند چراغانیت کنند
تا کاج جشن های زمستانیت کنند

پوشانده اند صبح تو را ابرهای تار
تنها به این بهانه که بارانی ات کنند

یوسف به این رها شدن ازچاه دل مبند
این بار می برند که زندانی ات کنند

ای گل گمان مبر به شب جشن می روی
شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند

یک نقطه بیش فرق رجیم و رحیم نیست
از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست

گاهی بهانه ایست که قربانی ات کنند

-بعضی شعرارو اگه صد بارم بخونی تازس...درست مثله دروغای دوستات..صدبارم که بشنوی دوس داری دوباره همون دروغارو تکرار کنن(حتی شما استاد)

۰۲
مرداد

دله دوستی رو به خاطر غرور شکوندم... 

تا حالا خیلی چیزا رو توی زندگیم از دست دادم.خیلی چیزا رو هم باید به دست میاوردم ک نیاوردم....

یکی از مهمترین دلایل از دست دادن و به دست نیاوردنم غروره...

حاضرم قسم بخورم هر موقع مغرور شدم کله شدم.

.

.

.

.

فقط من غرور ندارم...شیدا مغروره..عطا مغروره..بهنام مغروره و عبدالمهدی هم مغروره(نوع غرور این دوتا فرق داره)

..ممده مغروره...گل نرگس هم مغروره...

.

.

.

.

افتادگی آموز اگر طالب فیضی

-منظورم اون غرور بدس.

۰۲
مرداد

این دغل بازان ک میبینی مگسانند دور شیرینی....

فقط موقعی که بت نیاز دارن میان سراغت...کاری ب تو ندارن...خودشون واسشون مهمن...فقط میان که تنهاییشونو با تو بگذرونن و بعدش ک تنهاییشون تموم شد ول میکنن میرن....

تا بوده همین بوده....پس تو هم به سلامت رفیق

تو هم به سلامت استاد

تو هم به سلامت سرباز