s.veisi

s.veisi

تو را من چشم در راهم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۱ مطلب با موضوع «صمدوک» ثبت شده است

۲۹
تیر

سلام.

از این همه تکرار خسته شدم.

از گفتن هزار باره هر 8ساعت یکی خسته شدم.

از گفتن کفتارو شغال و امثالهم برای ایجاد و حفظ دوستی خسته شدم.

از تنهایی خسته شدم و از تنها بودن در مکانهای شلوغ خسته تر.

از غذاخوردن و تیغ زدن خسته شدم.

از لایک کردن و لایک شدن خسته شدم.

از بی پولی خسته شدم.

از خوابیدن خسته شدم.

از اینکه نمازامو یکی درمیون میخونم خسته شدم.

از اینکه با همه صادق بودم و ازم سو استفاده کردن خسته شدم.

از اینکه به خاطر شاد بودن دیگران خودم رو کوچیک کنم خسته شدم.

از اینکه خیلی جاها سکوت رو ترجیح میدم خسته شدم.

از من و تو و ما و شما هم خسته شدم.

و از خیلی چیزای دیگه خسته شدم که حس گفتنش نیست...

.

.

.

.

پ.ن: خسته ام اما به کمک کسی نیاز ندارم و نصیحت هم نمیخوام.

پ.ن1:این شعر که از عجیب ترین شعرای حافظه رو به خودم تقدیم میکنم.

         ×××چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست

سخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاست

سرم به دنیی و عقبی فرو نمی‌آید

تبارک الله از این فتنه‌ها که در سر ماست

در اندرون من خسته دل ندانم کیست

که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب

بنال هان که از این پرده کار ما به نواست

مرا به کار جهان هرگز التفات نبود

رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست

نخفته‌ام ز خیالی که می‌پزد دل من

خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست

چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم

گرم به باده بشویید حق به دست شماست

از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند

که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

چه ساز بود که در پرده می‌زد آن مطرب

که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست

ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند

فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست×××


  • سردار