دیشب
دیشب در انتظار پیام تو خوابم برد..گوشیمو روی حالت صدادار گذاشتم تا اگه تو پیام دادی بیدار بشم و رقص و پایکوبی کنم...
اما...اما...دریغ از اینکه حتی ی لحظه به فکر من باشی...
ساعت سه و نیم شب یکی بهم زنگ زد...به خدا ساعت سه و سی و سه دقیقه بود...از خواب بیدار شدم...ترسیدم جواب بدم...ترسیدم که نکنه تو زنگ زده باشی...نمیدونستم باید چکار کنم...فقط چند ثانیه فرصت داشتم...گوشی توی دستم..نمیدونستم چکار کنم..نمیدونم دفعه بعد اگه گوشیم زنگ بخوره و شماره ناشناس باشه چکار باید کنم!...
این حرفها اصلا مهم نیست...مهم اینه که همیشه به فکر توام و در انتظار پیامی از تو
قربانت صمد
پ.ن: مخاطب این پست هیچ یک از شما دوستان نیستید (حتی شما استاد).
دلم برای تو تنگ شده و باید بگویم که دوستت دارم.
- ۹۵/۰۴/۳۰