روز از نو
شنبه, ۱۱ دی ۱۴۰۰، ۰۸:۲۳ ب.ظ
من از تکرار هر روز گناهانم گریزانم
ولی هر روز، روز از نو میدانی و میدانم
من از پاکیزگی،از زهد، از تقوا سخن گویم
ولی غرق است در آلودگی پیوسته دامانم
من از فردا من از رفتن من از مردن نمیترسم
ولی ((انا الیه الراجعون )) از حفظ میخوانم
چه مغرورانه بر روی زمین چون اسب میتازم
رسد روزی که در تابوت خود افتاده بی جانم
برای آنکه خوش باشم برای آنکه بد باشم
چه آسان میفروشم بهر لذت دین و ایمانم
کمی هم شرمساری میکنم با ذکر یک توبه
پس از هر توبه یک لحظه سر قولم نمی مانم
من از آزاده بودن از هزار آزاده میگویم
ولی در بند این دنیا غلام لقمه ای نانم
من از پایان تلخ هر گناه خود خبر دارم
چرا اصرار میورزم؟! نمیدانم ! نمیدانم !
- ۰۰/۱۰/۱۱