s.veisi

s.veisi

تو را من چشم در راهم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
۱۴
تیر

1-این که میگن "آدم اگه حواسش به خودش! نباشه ی چیزایی رو از دست میده" کاملا درسته هااا...

2-ماه رمضون امسال خیلی اونی که باید بودم،نبودم!

3-خدایا خودت کمک کن ک بتونم توی شبای قدر  ی راهی برای رسیدن به خودت پیدا کنم..

پ.ن: دلم واسه خودم تنگ شده..

پ.ن1: فکر کنم استادمو اشتباه انتخاب کردم...باید عوضش کنم...


*تو شبای قدر منو دوستامو از دعاتون محروم نکنین...

۱۴
تیر

اعتیاد


1-ساعت 3 نصفه شب داشتم مثله هر شب با گوشی توی این شبکه اجتماعی ول میچرخیدم..

2-ساعت 5 صبح تو نمازخونه مثله هر روز نشستم با رفیقم پای صحبت حاج آقا..ما اینور می صحبتیدیم و ایشون اونور.

3-ساعت 6 صبح تو رخنخوابم مثله هر روز دراز کشیدم و خوابیدم.

4-ساعت 15 ظهر بیدار شدم مثله هر روز.

5-..............مثله هر روز.

6.ساعت 22 نشستم پای لپ تاب مثله هر شب.

7-.........مثله هر شب.

8-ساعت 3 نصفه شب مثله هرشب.

.

.

.

پ.ن:مثله هر روز..مثله هر شب..خوب که نگاش میکنی شاخ و دم نداره.

پ.ن1:معتاد بیماره،مجرم نیست.

پ.ن2:نمیخوام مثله سیبـــای توی عکس باشم.


۱۲
تیر

رابطه


سلام...داشتم سریال پایتختو میدیدم که جمله بالا(!) رو شنیدم..همینطور یهویی فکرم رفت سراغ میخایی که باید می کوبوندم و نکوبوندم..

داشتم میشمردم که خوابم برد!


پ.ن:میترسم دوباره تعداد میخا رو بشمارم.

پ.ن1:فکر میکنی تا حالا باعثه چند تا شکست شدم؟


وجدان نوشت:این ضربالمثل چینیه یا ژاپنی؟

۱۱
تیر

لب جوی


از اون موقع که درس انشا تو مدرسه شروع شد موضوع اولین انشامون بود:" تابستان خود را چگونه گذرانده اید؟"

دیشب داشتم ب این فکر میکردم اگه مهرماه بخوام ی انشا در مورد تابستونم بنویسم دوست دارم چه چیزایی توش بنویسم؟

شاید از دلدادگی،شاید از دنبال کار گشتن،شاید از الافی،از سفر،مطالعه،تلویزیون و .... و شایدم از دیونگی هام توش بنویسم.

ی لحظه دلم لرزید که شایدم نباشم که بنویسم!!


پ.ن:اگر برای تابستانم برنامه نداشته باشم چند سال از زندگی عقب میوفتم؟

پ.ن1:نمیدونم تاحالا چندتا انشا با این موضوع نوشتم!جالبتره اینه که یادم نیس توش چی گفتم!

پ.ن2:میخوام ی انشا با موضوع "دوست دارید تابستان خود را بگذرانید؟" بنویسم و مهرماه با " تابستان خود را چگونه گذرانده اید؟" مقایسه کنم.

پ.ن3:اگه من نباشم کجای چرخ روزگار لنگ میشه؟


دلنوشت:از سردرگمی میترسم!

عقل نوشت: سلام(سلام یادت رفت بنویسی..از ادب به دوره نوشته سلام نداشته باشه).

۰۹
تیر


جدایی

                                                  سلام..

ی خبر:قراره فردا از ی دیونه کوچولو جداشم...خیلی بچه باحالی بود..نفسم به نفسش بند بود ولی چه کنم که گاهی باید جدا شد تا رسید..

 دیونه کوچولوی من: شاید دیگه هیچ وقت سراغت نیومدم...شایدم مجبور شم بیام...امید دارم که تو موفق میشی اگه و فقط اگه امیدتو از دست ندی...

پ.ن:"پیدا شدم پیدا شدم

    پیدای ناپیدا شدم
    شیدا شیدا شیدا شدم
    شیدا شدم شیدا شدم

    من او بدم من او شدم
    با او بدم بی او شدم
    در عشق او چون او شدم
    زین رو چنین بی سو شدم
    در عشق او چون او شدم."

پ ن1:حال دل گفتنم با تو هوس است.


۳۱
خرداد

درد دل


دل دوسش داره،دل دوست داره،دل یکی دیگه رم دوس داره،فلانی هم دوس داشتنیه،اون یکی رو نمیشه دل بش نبست.

دل بیماره،دل نمیتونه تو رو با اون با هم بخواد.


پ.ن:بروبچ طب سنتی میگن تو شکم فقط باید ی غذا بیاد و بقیه مخلفات باید با اون غذا بسازن،دل هم همینجوره.

پ.ن!:دل درد با درد دل خیلی فرق داره...

۲۹
خرداد

افول


چند روز پیش که توی تاکسی داشتم می رفتم! ی ستاره رو دیدم که به زمین نزدیک میشد...

هر چی میومد نزدیکتر،نورش کمتر میشد...

نورش هی کم شد...هی کم شد و هی کم و کمتر شد تا اینکه ستاره مرد...

حالا دیگه ستاره،ستاره نبود.


پ.ن:میترسم از روزی که ستاره ها خیلی خیلی کم بشن،آخه ما به ستاره ها نیاز داریم...

پ.ن!:ستاره تو آسمون و نوردارش قشنگه...جای ستاره ها روی زمین نیست.

۲۸
خرداد

رمضان


رمضان ماهه نخوردن و نیاشامیدن نیست،ماهه نخوردن ها و نیاشامیدن هاست.

رمضان ماهه ندزدیدن نیست،ماهه ندزدیدن ها و دزدیدن هاست.


پ.ن:رمضانت هم به موقع بود!

پ.ن!:کمک کن نخورم و نیاشامم،ندزدم و بدزدم.

۲۶
خرداد

دروغ

یادش به خیر اون قدیما ی روده داشتم بش میگفتن راست روده...

الانم میدونم دارم ولی فکر کنم بقیه روده هام خیلی بزرگ شدنو اونو قایم کردن و گمش کردم...


پ ن:دلم واسه راست رودم تنگ شده...

پ.ن!: فک کنم همه چیز از گم شدنش! شروع شد...



۲۵
خرداد

امید



چند وقتی بود فقط به چشمک ستاره ها و اتاقک درونم امید داشتم..فکر میکردم چشمک ستاره ها و اتاقک درونم واسم کافیه و امیدمو ناامید نمیکنه...

باور کن به این رسیدم که هم چشمک ستاره ها و هم اتاقک درون ناامیدم کردن...

دنبال ی چیز دیگه واسه امید داشتن بهش میگردم چون میدونم به امید نیاز دارم...

پس باید داد بزنم کمک....کمک...من امید میخوام...حاضرم کلی واسش خرج کنم...خیلی بیشتر از خیلی...


پ.نوشت: لطفا اگه کسی امید خوب داره صدام بزنه...ممنون